پایگاه اینترنتی آخرین بت شکن

محمدرضا محمدزاده جمعه 12 ارديبهشت 1393 23:52 ::

روز معلم برتمامی تلاشگران عرصه تعلیم و تعلم مبارک باد

نامه يك معلم شهيد!
در رابطه با جنگ تحميلى ايران و عراق ، يكى از طلاب اعزامى از حوزه علميه قم نقل كرد: روز 27/10/65 در خط مقدم جبهه شلمچه بودم ، درگيرى شديدى بين ما و دشمن وجود داشت ، در اين ميان ، يك آقائى نزد من آمد و گفت : آقا من يك نامه كوچكى مى خواهم خدمت امام خمينى (مدظله العالى ) بنويسم ، شما اين نامه را از طرف من به امام برسان ، گفتم : من خدمت امام نمى رسم تا نامه شما را خدمتشان ببرم ، ولى خدمت آيت اللّه العظمى منتظرى مى رسم و حاضرم نامه شما را نزد ايشان برسانم .
او يك تكه كاغذ ساده اى را برداشت كه رويش بنويسد، گفتم آقا، عجله نكن كاغذ بهترى پيدا كن من اينجا منتظر شما مى مانم ، او رفت و چند لحظه بعد برگشت و گفت : آقا، كاغذ خوبى را پيدا نكردم ، توى همين كاغذ مى نويسم ، دو جمله نوشت و به دست من داد، گفتم : ((من بخوانم ؟)) چيزى نگفت .
من نامه را در جيبم گذاشتم ، و دو ساعت بعد، عده اى از عزيزان شهيد شدند و بعد به من گفتند: ((آن فردى كه دو ساعت قبل نامه اى نوشت تا به امام بدهيد، نيز به شهادت رسيد و او يك معلم ارزنده اى بود كه حقاً در جبهه مخلصانه فعاليت مى كرد)) متن نامه او اين بود:
بسمه تعالى : محضر انور اميد امام آيت اللّه منتظرى ، سلام عليكم خواهشمند است به امام عزيز، پيام حقير را برسانيد كه : ((امام جان ! اى كاش ‍ مقدارى از خاك زير نعلين تو را پس از شهادت بر چهره خونينم مى پاشيدند، تا در روز قيامت نزد خداوند افتخار نمايم كه زير پاى امامم بوده ام !)) جبهه شلمچه 27/10/65
نگارنده گويد: ((جباران و مستكبران نمى توانند اين معنا را درك كنند كه چرا رزمندگان اسلام در جبهه ها، افتخار مى آفرينند و پيروزيهاى عجيب بدست مى آورند، زيرا حساب آنها براساس حساب مادى است نه معنوى ، به قول شاعر:

طفل رضيع نادان ، از بر شير
                                وقتى غذا شناسد، پستان چه كارش آيد

 و به قول شاعر ديگر:

عشق و جان در طلب عالم بيرون
                       عقل باور نكند كزرمضان انديشد

 آرى ، اين نوجوانان با اين روحيه قوى ملكوتى و قلبى صاف ، چند لحظه قبل از شهادت خود، به رهبرشان چنين نامه مى نويسند، و براستى كه يگانه ذخيره بزرگ جمهورى اسلامى همين ها مى باشند، و احسرتا كه ما از اين كاروان بسيار دوريم .


 مقام معلم
شخصى بنام عبدالرحمان ، در مدينه ، مدتى معلم و آموزگار كودكان و نوجوانان بود، يكى از فرزندان امام حسين (ع ) به نام ((جعفر)) به مكتب او مى رفت .
معلم ، آيه شريفه الحمدللّه رب العالمين را به جعفر آموخت .
امام حسين (ع ) بخاطر اين آموزش معلم ، هزار دينار و هزار حله (پيراهن مرغوب ) به معلم داد، و دهان او را پر از مرواريد كرد.
شخصى از امام پرسيد، آيا آنهمه پاداش به معلم ، روا است ؟
امام حسين (ع ) پاسخ فرمود: ((آنچه كه دادم چگونه برابرى مى كند با ارزش ‍ آنچه كه او (معلم ) به پسرم اين جمله را آموخت الحمدللّه رب العالمين ؟!)).
در اينجا ذكر اين حديث نيز جالب است كه پيامبر(ص ) فرمود:((وقتى معلم ، آيه بسم اللّه الرحمان الرحيم به كودكى بياموزد خداوند براى او و آن كودك و پدر و مادر كودك ، برائت از آتش را مى نويسد)).
 





مطالب تصادفی



توهین به امامان
تعداد بازدید:<-PostHit->

313
تعداد بازدید:<-PostHit->

خروج های آخرالزمان
تعداد بازدید:<-PostHit->

اولین حکومت مهدوی
تعداد بازدید:<-PostHit->

مطالب مرتبط



<-PostTitle->
تعداد بازدید:<-PostHit->

مطالب پر بازدید



قلب خون مهدی (عج)
تعداد بازدید:14191


سریال ضد اسلامی عمر فاروق
تعداد بازدید:6204


سرداب سامرا
تعداد بازدید:4723


خونین جگر
تعداد بازدید:4709


مدل گوشی شما چیست؟
تعداد بازدید:4309
صلوان یادت نره!!!!

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها: معلم,